Thursday, October 24, 2013

همه آهم همه دردم

دیشب خواب عجیبی‌ دیدم، خواب دیدم ۲ تا بچه داریم بدون اینکه خودمون بدونیم، می‌گفتم اینا  کجا بودند! همش باید مواظبشون می‌بودیم چون اگه غافل میشودم شروع میکردند به مردن. به همسرم می‌گفتم چرا به هیچ کس نگفتیم ما اینا را داریم، میگفت بذار بزرگ شن مطمئن شیم زنده می‌مونند بعد میگیم! تمام مدت خواب نگرانیم این بود اینا نمیرن! واقعا چرا من این خوابو دیدم، چرا به چنین وضعیت رقت انگیزی دچار شدم.  خیلی‌ وقتا فکر می‌کنم ما آدامها‌ها هر کدوم دو شخیصت داریم، یکی‌ که نمود بیرونی داره و ملموسه، و یکی‌ که در وجود ما پنهان شده. بیشتر فهم ما از خودمون همون شخصیت بیرونی، که ما را گمراه میکنه، یعنی‌  می‌خنده، میرقصه مشغول روزمرگی می‌شه و ما فکر می‌کنیم جای خوبی‌ وایسادیم و خوب داریم به سختی‌ها فائق مییم، غافل از اینکه اون شخصیت درونیه پنهان شده در نقطه مقابل ایستاده، و تحیلل‌های خودشو داره، گول ظاهر را نمیخوره، و منتظر فرصته که خودشون نشون بعده، اگه مدام فراموشش کنی‌، عصبانی‌ می‌شه و یه روز ضربهٔ سختی بهت میزنه. فکر می‌کنم تا به اون شخصیت درونیه دسترسی‌ پیدا نکنیم و رضایتش را  جلب نکنیم این خوشیها همه سرابی بیش نخواهد بود. ولی‌ اون شخصیت درونیه هم به هر چیزی هم راضی‌ نمی‌شه! 
 واقعیت وجودت همون درونیه است، و  بالاخره یک روز   تو را تسلیم خودش میکنه ، اون وقته که با بانو هایده هم نوا میشی‌ که همه آهم همه دردم مثل طوفان پر گردم

Tuesday, October 1, 2013

هويت آدم

محيطى كه در آن قرار ميگيريم كسانى كه آنها نشست و برخواست مى كنيم كتابى كه مى خونيم كارى كه مى كنيم و يا حتى فيلمى كه مى بينيم همه و همه از ما اين  ما را ساخته است . تاثير بعضى چيز ها آنقدر  زياد بوده كه اصلا نمى دونم اگر اتفاق نيوفتاده بود من الان كى بودم. مثل مهاجرتم . بيمارى و مريضى و مشكلات جسمانى هم وقتى مزمن ميشن ديگه بيمارى محسوب نميشه ديگه قسمتى از وجود آدم مى شه، به طورى كه اصلن نمى تونى خودت را بدون اون بيمارى تصور كنى خوب يا بد بايد قبولش كنى و به عنوان جزيي ار وجودت بپذيرى ، من آزاده هستم  با شماره شناسنامه ١٦٩٨ رنگ مورد علاقه ام سورمه اى است و سيستم ايمنى ام  رفتار عجيب داره