Tuesday, July 30, 2013

هم دردی

وقتی‌ کسی‌ مشکلی‌ مثل من را داره، خیلی‌ سخته که باهاش هم دردی کنی‌، به خصوص اگه خودت این مشکل را تجربه نکرده باشی‌. احتمالا برای هر بیماری دیگه هم همین طور است. بعضی‌ اوقات جملاتی که به کار می‌بری ممکنه کاملا اثرت معکوس بذاره. آنقدر نگاه و طرز تفکرات آدم‌ها متفاوت که یک چیز اگر برای کسی‌ کار کنه ممکنه برای اون یکی‌ کار نکنه.  من می‌تونم با کسی‌ که مشکل مشابه من داره همدردی کنم اما نمیتونم چیزی بگم که آروم بشه.  به نظرم بهترین کار سنگ صبور شدن هست و اینکه نشون بدی که سرنوشت و سختی که طرف میکش برات مهمه به حرفاش گوش بدی و نشون بدی که دوست داری کمکمکش کنی‌.  نشون بدی که حرفاش هیچ وقت برات تکراری نیست و میتونه بارها بارها قصه غصه‌اش را برات از اول بگه.  برای من آرامش بخش‌ترین حرف حرف همسر عزیزم بود که گفت  به وجود آمدن انسان فقط و فقط به خدا ربط داره اگر بخواد از روح خودش در نطفه میدمه اگر نخواد نمیدمه. اگر بخواد مسیری را جلو راهمون میذاره که انشا‌الله صاحب فرزند میشیم. و بد ترینش این بود که بچه میخواهی‌ چه کار نمی‌ذاره یه ذره بخوابی

Monday, July 29, 2013

My history and recurrent miscarriage

 About five years ago I got pregnant. After two months I started spotting , and 20 days later I  miscarried. Back then the US doctor told me  it is very normal and I do not need to be worried. It was so stupid of us that we   did not tried for about 3 years. One year after my PhD we  though we are ready to have a baby.  I got pregnant in October 2011 and the same thing happened to me.  We were both confused and devastated. This time we were desperate to know the reason. I started to read books and articles and visiting doctors in Iran and Sweden. I learnt that there  are three main opinions about this problem.

1- Some doctors think it is normal and a  woman may have many many miscarriages   before a successful pregnancy and they do not offer any treatment! Ridiculous, isn’t it?!

2-  Some doctors  think there must be  some thing wrong and  offer mild treatment using drugs with low side effects such as aspirin and progesterone.

3- A doctor from Chicago, Dr Beer,  believes that the immune system is the main factor in most of the recurrent miscarriages . He suggests a vast range of blood tests that measure the number of “natural killer” cells in uterus. If  the results show any abnormality he offers some treatments to suppress the immune system using steroids.  There is not any doctor in Sweden who agrees with doctor Beer treatment, and most of the gynecologists in world argue against his treatment. His method is vey controversial, but he himself is very confident that  it is a right approach and there are many successful outcomes.  So this is the situation, I have a  problem that I get totally different advice from specialists.

After my second miscarriage, a new problem raised I found difficulty  of getting pregnant I tried for 8 months with no success, that added more pain and stress. I thought maybe I do not have any chance of becoming a mother so I started to read and learn about adaptation.  I tired to forgot the whole pregnancy things and focused on my work.  
Two weeks ago I learned that I am  pregnant for the third time. For any  woman a positive pregnancy test is one the most happiest moment of her life and is the start of motherhood, for me a positive pregnancy test is a warning that I may go through all the pains and difficulties of loosing another baby. Negative thought and anxiety do not leave me alone even for a second. I know stress and sadness will have adverse effect on my pregnancy but I cannot not help thinking about miscarriage and its consequences. I become so obsessed with the sign of miscarriage that I go to bathroom frequently to see if I see any blood. My unconscious kills all the positive thoughts to make me ready for accepting another loss if it happens. 

This time at the week five of pregnancy I started bleeding and yes the third miscarriage happened.  Thanks God  it happened so early so I did not need to live with anxiety for two months until I know that it does not work.  This two weeks of pregnancy and miscarriage was enough to trigger all the  feelings of  overwhelming sadness, dread, despair and grief.  I feel my body betrays me and is not under my control any more. This early miscarriage  was enough  to remind me  once again that I do not have a normal life as others. 

I am thinking  a lot these days,  I  do not want to give up  and am looking for ways to fight back my illness. I decided to try doctor Beer’s method. NHS doctors do not believe in Beer’s method,  and  the immunology tests or treatment are not offered by them.  However (unlike Sweden)  there are some private doctors here that follows  Beer’s treatment. I have to pay 250 pounds for every visit! and pay separately for every tests they may wants to do. After doing some internet search I chose one of them; Dr Hassan Shehata who has treating of a woman with 18 miscarriages in his profile. There are many positive feedbacks on his treatments and reading them makes me feel better.   I want to trust him, I want to  stay positive and to believe that this time it will be different. This may reduce  my stress and help my body to cooperate with the treatment better.  I know by getting my hopes high the risk of getting really sick with another failure increases, but I do not know a better way.  I do not know how to think positively and stay happy and yet consider the other side of story and be ready if  things go wrong. I hope one day I will find a way to solve my problem and to find peace. 

Friday, July 26, 2013

Dr shehata

Finally I decided to see doctor Shehata privately ,  I should have done this sooner may be I could avoid the third Miscarriage. He is very famous  in uk, specially  after treating a woman with 18 miscarriages
http://news.bbc.co.uk/1/hi/england/sussex/8522575.stm
He has one office in Epsom  in new life clinics and one office in London that he  is only there on Mondays.  He took a look at my tests that I have already done in Iran and said he does not have confidence that they are done correctly and all should be repeated. He  asked me to do  the level one of tests for 540 pounds. The immune problem may show itself in them,  if not  he will run the second level of test for 500 ponds.  I wish something shows abnormal in the tests, it is much better to know the reason and it can be treated more efficiently. If nothing is wrong then he will do the blind treatment, which I do not like .

From now I have to take d3 2000 IU,  aspirin 75 mg, pregnacare + omega3 300.


Monday, July 22, 2013

حالا چه بايد كرد؟

تنها و مغموم روى تخت بيمارستان نشستم تا نو بت سونوگرافى ام بشه ، هنوز دو ساعت ديگه مونده و واقعا خسته شدم . همش اتفاقات را بالا پايين مى كنم ببينم چه بايد بكنم، چطور خودم را جمع كنم چطور دوباره بلند شم و تلاش كنم! نمى خوام مريض بازى در بيارم مى خوام اثرات منفى اين  اتفاقات را كم كنم ىك لحظه خيلى منفى هستم يك لحظه مثبت. بايد تكنيك هاى مثبت فكر كردن و كنترل فكرم را ياد بگيرم بايد بپذيرم كه دنيا بى رحم است و بايد كنار اومدن با هاش را ياد بگيرم.  بايد بلند شم و بجنگم بايد زندگي كنم

حاملگي شيمايي

حاملگي شيمايي حاملگى است كه در آن نطفه تشكيل مى شه اما در رحم جاى گزين نميشه، از علايم آن جواب مثبت بي بي چك است و فقط با چند روز تاخير يك پريودى شديد خواهى داشت, من در هفته پنجم خون ريزيم شروع شد، و همون روز اول خون ريزى دو تا بافت يكي به نداره يك دايره با شعاع ٣ و يكي يك مقدار كوچك تر، به شكل وا ضحى با لخته خون متفاوت بود. اما بى شباهت هم به چيز هايي كه هر بعضى ماها از من دفع ميشه هم نبود، 

Sunday, July 21, 2013

در سالن كمكهاى اضطراري


يكي ار جاهايي كه ازش فرارى هستم همين امرجنسي روم هست، تنها چيزي كه ديده نميشه امرجنسي، شايد اگه اسمش را مي ذاشتند قسمت انتظار هاي طولانى و يا قسمت پرت كردن مريضها روي تخت و درد كشيدن بيشتر بهش ميخورد، به هر حال لحظه سخت و زجر آور ديدن خون رسيد .  شايد قراره من ار اين لحظات زياد ببينم پس بهتر اسامى را عوض كنم مثلن بگم لحظه شروع تلاش دوباره. احساس ميكنم بعد از هر كدوم از اين سقطها پوست ميندازم پير ميشم من قرار نبوده  زندگي آروم و بي درد سرى داشته باشم اينو ازهمون موقع كه نطفه مرا كاشته بودن برايم تقدير ديده بودن ولي باز هم خيلي هاي ديگه هستند كه از اين هم بدتر سرشون مياد دم هم نمي زنند اين قدر گرد خاك هم راه نميندازند بايد انتخاب كنم بياستم و بجنگم يا قصه بخورم و افسوس. براى جنگيدن بايديك تغيير اساسى در رفتارم بدم مثلا مثبت فك كنم و معتقد باشم كه اين مشكل حل ميشه به يك صورت، مشكلم اينه كه خودم را نمى شناسم ونميدونم چند مرده حلاجم. چطور مى تونم خودم را تغيير بدم ؟

سقط سوم

سقط سوم 

فقط چند ساعت بعد از نوشتن شرح حالم در کمال نا  باوری خونریزیم شروع شد. گویا این بر یک سقط خیلی زودرس است . از اینهمه بالا پایین رفتن حالم خسته شدم 

سومین بارداری

  
یک سالی میشه که اینجا هیچ چیز ننوشتم. خیلی اتفاق خاصی توی این یک سال نیفتاده. به مرکز سقط مکرّر ابن سینا رفتم و تمام آزمایشات ایمنی را انجام دادم که اینجا نمونهاش را خواهم گذشت. از نظر دکتر ایمنی اونجا، آزمایشات نرمال بود هر چند که طبقه کتاب دکتر بییر بعضی هاش از رنج نرمال خارج بود (البته به جز آنتیبادی تیروئید). بعد از دکتر ایمنی ، دکتر زنان باید داروها را تجویز میکرد. به نظر من قسمت دکتر زنان که پله آخر ابن سینا هست خیلی جالب نبود. چند تا دکتر تازه کار گذشتند اونجا که یک سری داروی روتین را تجویز میکنند. خیلی هم به شیوه خودشون مطمئن نیستند. مثلا به محض اینکه من گفتم در خارج پردنیزولن تجویز نمیکنند گفت پس ما هم نمیکنیم. گفتم ولی یک دکتر تو آمریکا بهش معتقده، گفت باشه اگه بخوای بهت میدیم. به من پردنیزولن دادن و گفتند تا سه ماه روزی ۱۰ میلیگرم مصرف کنم و بعد اقدام کنم. من هم همین کار را کردم و بعد اقدام کردم که حدود ۶ ماه اقدام کردم بدون نتیجه. دیگه قوز بالاقوز شده بود من که خیلی راحت حامله میشودم حالا دیگه حامله هم نمیتونم بشم.  به نظر من اگه آدم بلافاصله بعد  از قطع دارو حامله نشه، و بخواد ۷-۸ ماه بعد حامله بشه دارو اثر خودش را از دست خواهد داد. اصولاً دکترهای اینجا (اونایی که به  درمان سیستم ایمنی اعتقاد دارند)  معتقدند که باید هر ماه از دوران تخمک گذاری کرتن مصرف کرد. که البته نمیدونم مصرف این همه کرتن چه اثراتی رو بدن میزاره. 
توی این مدت (tpo) را  هم اندازه گیری کردم و همچنان بالا بود. به طور تصادفی با یک دوستی برخورد کردم که اون هم مشکل هاشیموتو داشت، به من گفت با تحقیقاتی که کرده حذف گلوتن (گندم و جو) از برنامه غذایی کمک میکنه که سیستم ایمنی مقداری آروم بگیره و شاید آنتیبادی تیروئید هم پایین بیاره. از ماه جون یعنی یک ماه نیم پیش گلوتن را حذف کردم. اسید فولیک ۵ و ویتامین د۳ هم مصرف میکردم. ۱۵ جون یک پریدی شدید داشتم که به شدت از من لخته و یا تیشو دفع شد و ۱۰ روز هم طول کشید ولی باز هم مثل همیشه چون  پریدیم به موقع شد معلوم نشد سقط بود و یا فقط یک پریودی شدید. ناامید از اینکه دیگه نمیتونم باردار بشم پیش دکتر رفتم و اون هم قبول کرد یک سری آزمایش خون برام بنویسه. نکته قابل توجه اینکه من از این دستگاههای مانیتور تخمک گذاری برای چند ماه استفاده کردم که هیچ وقت بهم نشون نداد که من تخمک گذاری میکنم. و همین بسیار ناامیدم کرده بود. بعد پریدی جون، یک مقدار ترشحاتم مشکوک بود، یعنی خبری از اون ترشح تخمک گذاری نبود، اصولاً یکی دوهفته بعد از پریودی هفتهٔ مرطوبی هست که این بار نبود. به هر حال ۱۵ جولای برای یک سفأر کاری به منچستر رفتم یک سر هم به بازار زدم ولی احساس کردم اصلا نمیتونم رو پا بند بشم گفتم خوب لابد الان موسم پریودیم است و به هم ریختم، وقتی اومدم خونه خیلی بی حال بودم و شب از زور سینه درد نتونستم بخوابم، گفتم این طبیعی نیست صبح زود رفتم یک بیبی چک خریدم و آزمایش کردم یک مثبت خیلی خیلی کمرنگ که با چشم غیر  مسلح نمیشد دید ایجاد شد. فرداش دوباره تست کردم که مثبت پر رنگ تر پدیدار شد. و بلی لطف خداوند دوباره شامل حالم شد و برای بار سوم باردار شدم. راستش اصلا خوشحال نشدم اضطراب تمام وجودم را گرفت. تصور اینکه دوباره به همون بلا سرم میاد آشفتم کرد. رفتم دکتر داخلی اینجا را دیدم گفت ما هیچ کمکی نمیکنیم، چون معتقدیم در این مرحله هیچ کاری از هیچ کس بر نمیاد  برو هفته ۱۲ بیا، اگه به خون ریزی هم افتادی سریع با ما تماس بگیر. زنگ زدم ابن سینا گفتند ما هم هیچ چیزی نمیتونیم بگیم، گفتم اگه بخوام پردنیزولن مصرف کنم چه دوزی خوبه گفتند ما اینطوری تجویز نمیکنیم باید حضوری ببینیمت.  با یک ذهن آشفته و خسته و ترس و لرز راهی سفر کاری شدم ۳ روز در بیرمنگهام بودم و برگشتم. طبق تقویم پریودی دیروز که شنبه بود پنج هفتم شد . همیشه همین روزا متوقف میشه، و تقریبا سه هفته طول میکشه که بدن این را تشخیص بعده و حدودا ۲۰ روز دیگه طول میکش که عملیات دفع انجام بشه. ۳ هفته دیگه من ایران خواهم بود و اگر هر اتفاقی بیفته اونجام. از یک طرف خیلی خوشحالم که کنار خانوادهام خواهم بود از طرف دیگه اصلا حوصله بقیه فامیلو را ندارم. و سکوت و رامش میخوام. ولی تصمیم گرفتم حتما برم ایران. مشکله اساسی من الان اینه که خیلی منفی فکر میکنم، و این خودش تاثیر منفی روی رشد نطفه داره. نمیددنم چطور باید فک کنم که نه امید زیادی به خودم بدم که بعدا بهم سخت نشه و نه خیلی ناامید و منفی باشم که ناراحتی و غصه تاثیر منفی نذاره. خدایا واقعا مستاصل هستم کمکم کن. من لانا طبقه تجویز دکتر بییر پیش میرم یعنی پردنیزولن ۲۰ میلیگرم میخورم، هر چند که چیزهای دیگیی هم توصیه کرده مثل پروژسترون که من از ایران نیوردم. ۴شنبه قره یک دکتر ایمنی اینجا به طور خصوصی ببینم، که باید تا لندن برم و برای یک ویزیت ۱۰ دقیقها ۲۵۰ پوند باید بدم. ولی میخوام هر طور شده با یک دکتر حرف بزنم که اوردوز نشم .ای کاش الان میدونستم اون پایین چه خبره!