چقدر فاصله بین شادی و غم کوتاه است. لحظهای شادو و سبکبال، و لحظهٔ بعد غمگین و سرخورده. خدایا نمیدونم تا کی قراره بدن من میزبان فرشتههای نابالغ باشه. فرشتههایی که میآیند دمی در بدن من میآرامند، برای همون مدت کوتاه با خودشون شادی و امید میارن و بعد منو تنها میذارند میرند و من در حسرت دیدارشون میسوزم. میرند و منو تنها میذارن با یک دنیا فکر و خیال، با یک دنیا حسرت و آه. چه آمدن و رفتن دردناکی.
No comments:
Post a Comment